• خطبه ها
  • خطاب به طلحه و زبير
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

خطاب به طلحه و زبير

« 656»

(196) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) كلم به طلحة و الزبير بعد بيعته بالخلافة و قد عتبا عليه من ترك مشورتهما و الاستعانة في الأمور بهما لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً أَ لَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْ‏ءٍ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ أَمْ أَيُّ قِسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ أَمْ أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ (صلى ‏الله ‏علي ه‏و آله)فَاقْتَدَيْتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ‏  

« 657»

فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي الْمُسْلِمِينَ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لَا وَلَّيْتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ((صلى ‏الله ‏علي ه‏و آله)) قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِي وَ لَا لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ (ثم قال (عليه ‏السلام) ) رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ.


ص657

 از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه آنرا به طلحه و زبير فرموده بعد از بيعت آنها با آن بزرگوار بخلافت و شكايت نمودن از اينكه چرا مشورت با ايشان را ترك كرده و در كارها از آنها كمك نمى‏ طلبد: 1 همانا از اندك (شور نكردن و بميل و خواهش شما رفتار ننمودن كه به نظرتان بزرگ آمده) ناراضى بوديد، و بسيار را پشت سر انداختيد (از رضاء و خوشنودى خدا كه بايد با رعايت حقوق واجبه و پيروى از من بدست آورده چشم پوشيديد) آيا بمن نمى‏ گوئيد كه شما در چه چيز حقّ داشته ‏ايد كه شما را از آن منع كرده‏ام يا كدام نصيب و بهره ‏اى (از بيت المال مسلمين) بوده كه خود برداشته‏  

 ص658

بشما نداده‏ ام يا كدام حقّ و دعوايى بوده كه يكى از مسلمانان نزد من آورده از (بيان حكم) آن عاجز و ناتوان مانده‏ام، يا بآن نادان بوده در حكم آن اشتباه كرده‏ام (پس كسى مشورت ميكند كه راه كار را نداند، و كمك مى‏ طلبد كه عاجز و ناتوان بماند). 2 سوگند بخدا من خواستار خلافت و علاقمند به حكومت نبوده ‏ام، ولى شما مرا دعوت نموده بآن وادار كرديد، پس چون خلافت بمن رسيد بكتاب خدا (قرآن كريم) و دستورى كه (در آن) براى ما تعيين نموده و ما را بحكم كردن بآن امر فرموده نظر كرده متابعت نمودم، و بآنچه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله سنّت قرار داده نگاه نموده پيروى كردم، و در اين باب به رأى و انديشه شما و غير شما نيازمند نبودم، و حكمى‏  پيش نيامده كه بآن نادان بوده از شما و سائر برادران مسلمان مشورت نمايم، و اگر چنين بود (به حكمى‏  از احكام نادان بودم) از شما و ديگران رو نمى‏ گردانيدم (مشورت مى‏ نمودم). 3 و امّا آنچه ياد آورى نموديد كه چرا در قسمت كردن بيت المال بالسّويّه رفتار كردم (شما را با سائر مسلمانان برابر دانسته و هيچكس را بر ديگرى ترجيح ندادم) در اين امر هم من به رأى خود و از راه هواى نفس حكم نكردم، بلكه من و شما در دست داريم احكامى‏  را كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آورده و آنها را برقرار نموده است (تغيير و تبديل در آنها راه ندارد) و در آنچه كه خداوند از تقسيم و تعيين بآن دستور داده و حكم خود را در آن امضاء فرموده بشما نيازمند نبودم، 4 پس سوگند بخدا شما و غير شما را نزد من حقّى نيست كه از من شكايت داشته زبان به ملامت باز كنيد، خداوند دلهاى ما و شما را بحقّ متوجّه گرداند (تا در گفتار و كردار رضاء و خوشنودى او را بدست آوريم) و بما و شما شكيبائى عطاء فرمايد (تا براى دنيا و كالاى آن بر خلاف دستورش رفتار ننمائيم). (پس امام عليه السّلام فرمود:) 5 خداوند بيامرزد مردى را كه چون حقّى را ديد بآن كمك نمايد (بر خلاف آن سخن نگفته قدم بر ندارد) يا ستمى‏  را كه ديد از آن جلوگيرى كند و به زيان ستمگر مدد كار ستمديده باشد.